OMAR KHAYYAM.
27
۳۶
با هر بد و نیک راز نتْوانم گفت
کوته سخنم دراز نتْوانم گفت
حالی دارم که شرح نتْوانم داد
رازی دارم که باز نتْوانم گفت
۳۷
با ما درمِ قلب نمیگیرد جفت
جاروب طربخانهٔ ما پاک برُفت
پیری ز خرابات برون آمد و گفت
می خور که بعمرهات میباید خفت
۳۸
با حکمِ خدا بجز رضا در نگرفت
با خلق بجز روی و ریا در نگرفت
هر حیله که در تصوّرِ عقل آید
کردیم ولیک با قضا در نگرفت